سیل

ساخت وبلاگ
قسم بر آن خداوندی که جان بخشد به آسانی
به حق دیدم دم عیسی در آن دستان سلطانی
چو آن دم ملتهب بودم بر آن تخت عمل تنها
بی آمد در برم خندان همان سلمان سلطانی
تن رنجور پر دردم گرفت آرام در آن دم
که دستم را نوازش کرد آن سلمان سلطانی
تمام ملک دنیا پیش او هیچ است در ارزش
که باشد در طبابت برتر از سلطان و سلطانی
چو گرجی مدح او گوید توانش هم همین باشد
چه باشد تا کند تقدیم بر سلمان سلطانی

سیل...
ما را در سایت سیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezagorjee بازدید : 303 تاريخ : پنجشنبه 16 خرداد 1398 ساعت: 21:02

دنیا که گذر کنند همه بر پشتت # رفتند و روند کسان ز کوه و دشتت
آن خاله ، عمو و یا که حتی مادر # ترکت بنموده رفته اند از مشتت
ای آنکه همه عمر طلب کار بُدی # ترسان همه از روی عبوس و زشتت
اکنون بنگر که خود بدهکار شدی # آگه شده ای ز کرده ها و کشتت ؟
پیری و هنوز غرق عیاشی شب # چیزی نبُود تو را فقط انگشتت
هوشیار که بعد رفتنت سوی فنا # انگشت نهد کسی به خاک و خشتت
گرجی نرود میخ بر این سنگ مکوب # هرچند گرو بمانده هفت از هشتت

سیل...
ما را در سایت سیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezagorjee بازدید : 300 تاريخ : چهارشنبه 4 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:18

من همان کهنه نفیرم که به پا خاسته ام # صحبت پیر مغان را ز خدا خواسته ام
آتش خفته به خاکستر علم و ادبم # چهره را از بزک و حیله چه پیراسته ام
پله را یک شبه از یک به هزاران نشدم # همچو مغزم که اسیر بدن و پوسته ام
یار ارتشیار بودم در اوان زندگی # شرکت طراح بود و خاطرات بسته ام
قطعه سازی هم پس از آن کار من # اندک اندک طی نمودم با قدم آهسته ام
در غذا وارد شدم با صد هزاران دلخوشی # گرچه اینک از تمام مردمانش خسته ام
گرجی طناز گوید از توان و کار خود # همچو حافظ که به چندین هنر آراسته ام

سیل...
ما را در سایت سیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezagorjee بازدید : 211 تاريخ : چهارشنبه 4 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:18

گفت سعدی مصرعی ، این بس نکوست # دوست آن باشد که گیرد دست دوست
این سخن اکنون چه بی معنی شده # یا که این سان گفتمان در عصر اوست
مردمان اینک ملون گشته اند # می کنند از کله ی هر دوست پوست
دست کس را گر نمی گیری مگیر # اینچنین رفتار خنثی از چه روست
بخت بد را منتظر گشتی به دوست # غیبت و تهمت تو را یک گفتگوست ؟
خورده ای از سفره اش صد من نمک # چشم بر هر لقمه انگاری که موست
گرجی از دنیا تو خود تنها برو # همره یکرو فقط یک آرزوست

سیل...
ما را در سایت سیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezagorjee بازدید : 313 تاريخ : چهارشنبه 4 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:18

چون که جمشید بر پلیدی چیره شد
جشن نوروز آن زمان اندیشه شد
قرن ها بگذشته است از آن زمان
سنتش هر سال پر انگیزه شد
می رسد اینک بهاران با شتاب
باز هم ایران ما پر ریشه شد
گرجی اینک گوید از آیین مهر
شیر ایران وارد این بیشه شد

سیل...
ما را در سایت سیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezagorjee بازدید : 311 تاريخ : چهارشنبه 4 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:18

ای سیاوش آتش امضا می کند بر پاکی ات
می شود جستن بر آتش سنت ایرانی ات
خود نمی دانم چه شد تا اینکه در این نیمه قرن
از صدای صد ترقه گشته ام من شاکی ات
من که نه ، هر آدم عاقل که دانا هم بود
جان خود را برگزیند تا که اینسان سوری ات
بهر امنیت و اجرای چنین جشن قشنگ
جان گرجی خود ببر این مردمان جانی ات

سیل...
ما را در سایت سیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezagorjee بازدید : 288 تاريخ : چهارشنبه 4 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:18

مادر ای افسانه ی مهر و گوهر ... ای شتاب عشق در بزم سحرشد چهل روز از غمت این دیده تر ... چشمه ی اشکم شده خشکیده تربر مزارت می زدیم هر جمعه سر ... تا که آمد این چهل روزم به سراشک ما از دیده بود و چشم سر سیل...ادامه مطلب
ما را در سایت سیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezagorjee بازدید : 281 تاريخ : چهارشنبه 4 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:18

سال نود و هشت غم انگیز  شده # اوضاع وطن که حیرت انگیز شده
تحویل شده یا نشده سال جدید # سیلآب ز هر طرف چه لبریز شده
بی پولی و بی کاری و هنگام بلاست # دندان طمع ببین چقدر تیز شده
آن هم وطن اسیر سیلآب نگر # بی جامه که نه چو استریپ تیز شده
گر مزرعه ای ز سیل باقی مانده # گردان ملخ بر آن گلاویز شده
گویند ز علت چنین حجم بلا # چون دیده ی مردمان کمی هیز شده
از گشنگی شب و فشار سر صبح # این گرجی بی چاره سحر خیز شده

سیل...
ما را در سایت سیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezagorjee بازدید : 285 تاريخ : چهارشنبه 4 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:18

دوره ی آخر زمان و ارزش پولم که پست باز هم باشند افراد حریص پول پرستبهر آن صد حیله و نیرنگ با مردم کنند تا که آرند اندکی بیش از دگر پولی بدستحفظ ظاهر می کنند و قهر و آشتی بهر آن در تظاهر بر همه باشند ا سیل...ادامه مطلب
ما را در سایت سیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezagorjee بازدید : 310 تاريخ : چهارشنبه 4 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:18

امشب دلم از داغ تو غم دارد از بیداد تو
کشتی دلم ، گم شد زتو ، آن غمزه بی فریاد تو
آهی کشم از دوریت اشکی دهم بر کرسیت
اینسان گدا کی دیده ای افتاده و سجاد تو
هر شب تو را دارد طلب این قلب بی مقدار من
کن خود نظر بر این من محتاج آن امداد تو
هر در زدم ، هر جا شدم ، بستند در را روی من
بگشا تو قفل بخت من از مهر پر تعداد تو
یارب تو گرجی را ببین تا دیده ام روشن شود
آنگه ببینی تا ابد گردیده ام معتاد تو

سیل...
ما را در سایت سیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezagorjee بازدید : 313 تاريخ : چهارشنبه 4 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:18